بسم الله الرحمن الرحیم-نئو پوزیتویسم- یک دائرتالمعارف- این مقاله از دایرهت المعارفبزرگ روسیه گرفته است ودرمقدمه فرموده است که ممکنکه دربعضی جا انحرافاتی داشته باشد- نکته مهم این است اینمقاله مکتب پوزیتویسم ونو پوزیتویسم وپراکماتیسیم واز این قبیل مکاب نسبت به بورژازی داده است یعنی خرده سرمایه داری واین نسبت صحیح نیست شناخت رانمیشودبه اقتصاد نسبت داد بایدبه مکتبشناخت نسبتداد یکنوع سیاسی کردن مکاتیب شناخت است- نکتهدیگر مسئله ذهنیت است ذهنیت میخواهندمادی باشدچناچه ذهنیت مادی باشد خوداش یک حس خواهد بود حسی مثلا عدسی دارد بهتر دریافت حس را میبیند- واینمسئله یک معضل مشکل شده است ومسلم است که حس نمیتواندمنطق بوجوداورد ومتافیزیک بوجود اورد وفلسفه بوجوداورد-هرنوع استدلال کارحس نیست- خواستند تجزیه وتحلیل ساختاری پدیده ویادرک سیستمی از یک پدیده با کلمات مادی تحلیل بدهند تابتواند به یک رابطه بینتئوری ساختاری با اصول علوم تجربه بوجوداوند وخصوصیات وکارکتروعملکرد اجزامادی که بصورت ریاضی شده وفورمولی شدهبرای شاخت مهیا سازنند- یعنی وارد ذهنیت شدن لذا میبایست لغات متفیزکی تهیه کنند وجالب فرمودند که اصول فلسفه محضدراین موارد کاربرد ندارد ومسلم است کاربردندارد ولی ذهنیت ازراه عقلانی که متافیزیک است به نتایج دلخواه میرسددر اینجا به اولین شکست خود اعتراف میکنند که نئو پوزتویسیمدربیبان حقایق ازراه مادی دقیق نیست-لذا بدنبال شکل های منطقیو شناخت خصوصیات وکاربردهای انها رفتند وحل مساول ووظایف انهادرعلم متدولوژی موردتوجه قرارگرفت- وفلسفه دراین جا فقط تعریف عقلانی از انواع تخصصهای علمی ر ابیان میکرد-دریانجا این مسئله خودنمائی کردبین ماده باشعور یکنوع متافیزیک غیر رسمی وجودارد واین بقول انگلیسی ها پنهان کردن دربوته است وجالب تر انکه اقایان بیان کردن –این متافیزیک مابین ماده وایده ال قرار نمیگیر د واین هم بقول انگلیسی ها تیردرهوانداختندوچرخاندن است ایده الچیزی موهوم نیست یک وجوداست ویک وجود متعالی غیرماده است متافیزیک یکسران ماده است وسر دیگران شناخت غیرمادی از ماده است وبیان میکنندکه نئو پوزیتوسیم حمل میشود برذهنیت ایده الاز خصوصیات تجربی که به قانونمندی رسیده است واین مرحله را یک انقلاب درپوزتویسم میدانند-که درحقیقت کوشش شده است کهبخش ذهنیتی به حداقل برسددرحالیکه تاثیر مخربی برسیستمی کردن وتخصصی کردن شناخت نگردد-درست است بی جهت نبایدبحث عقلانی کر د- انچنان درقرن نوزدهمپوزتویسم های کلاسیک انجام دادند- که میکوشیدندکه بعد روانشناسی ذهنیت رابشدت به ان توجه میکردند( ان زمان شناخت راه منطقی خوداش طی نمیکرد مثلا از راه تداعی میخواستند بشناخت برسند ویاباقیاس های غیر منطقی)برای پوزوتیویسم تحربه ودرک ذهنیتیبهمحض مشاهدبدست میاید- خارج از محدوده دیگر بیان متافیزیک غیر منطقی است- امابرای نئوپوزیتویسم پدیده شعوردخالتی نمیکند ولی نحو بیان درنهایتدرهمانحد پدیده باقی میماند-درحقیقت میخواهد از متافزیکی به نحوی فرارکند زیرا نحوبیان همان متافیزیک است- متافیزیک نباید تعلیمات غلط بدهد- ودر اصول شناخت دخالت کند ودوری گزینداز اصول منطق بیان توصیف حقایق ماده- بیادگفت کهذهنیت خوداش داری قوانین متقنی است دیمی نیست- وان قوانین ماند قوانین مادی دقیق است وخطرخلاقیت وشفافیت که عامل مهم زبان است ازفکر گرفته شودلذا نئو پوزتیوسیم نسبت به پوزتویسیم از یک زبان منطقی بهتری بر خورداراست-ادامه دارد